سلام
یه موضوع خنده داره
گریه دار
!!!!!!!!!!!!
دیروز بعد از ۱ماه چونه زدن واصرار کردن قرار شد آقامون بیاد دنبالم بریم گردش { آخه می دونین سرش خیلی شلوغه کمتروقت می کنه با هم بریم بیرون} خلاصه من از صبح خوشحال بودم " چقدر خوش می گذره!" که دم غروب بود آقامون زنگ زد : دارن نهر جلوی خونمون رو درست می کنند و پل روی نهر و برداشتن و من نمی تونم بیام دنبالت!!!
قشنگه نه احساسم اونموقع رو می گم خلاصه خیلی خوش گذشت ![]()
اینقدر عصبانیم که نگو
+ نوشته شده در شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶ ساعت ۷:۳۸ ق.ظ توسط گلی
|