خوب دیگه

سلام

واکسن رو گرفتم

فعلا تو یخچاله!

 

 

تموم شده بود

سلام

تموم شده بود به همین راحتی!!

دیروز بعد از ظهر رفتم داروخانه ۱۳ آبان گفتند همون دیروزش(روز دوشنبه) تموم شده

دوستایی که با ام اس سرو کار دارین یه سئوال؟؟

 تو یکی از کامنتهام خوندم که واکس آنفولانزا باعث تشدید حالتهای ام اس می شه!!  شما واکسن زدین؟ مشکلی نداشتین؟

اومد بالاخره اومد

سلام

بالاخره اومد . یعنی آوردنش!!

داروخانه ۱۳ آبان واکسن رو آورده . من هنوز نرفتم امروز می رم می گیرم

از همتون ممنون که راهنماییم کردین

راستی دیدین تلگراف نتیجه داد!

تلگراف به خدا

سلام . خدای . مهربون

    الان ۳ هفته  .   ما به دنبال واکسن آنفلانزا ی فصلی .  پیدا نمی کنیم .  به دادمون برس . دکتر علی . گفت که حتما بزنه  . قبل از اینکه حجاج بیان . هلال احمر۱ .۱۳ آبان .  ۱۲ فروردین . هلال احمر ۲  و شونصد تا داروخانه دیگه......... . گِل بگیرن .  هی می گن . آخر هفته  . اول هفته دیگه . شد ۳ هفته ! ! ! ! ! ! ! ! ! !

 

 

از آخر به اول!

  به عادت شنبه ها می رم سراغ روزنامه فروشی چند تا هفته نامه که به نظرم ارزش خوندن داره رو می خرم .

     همونجا آخر ۴۰ چراغ رو باز می کنم و شروع می کنم به خوندن. نوشته های توکا نیستانی رو خیلی دوست دارم هرچند که بعد از خوندن شون همیشه دلم می گیره ولی با خودم فکر می کنم خدارو شکر که هنوز هستن کسایی که بخاطرشون برم روزنامه بخرم و یادم بمونه که هفته همیشه با شنبه شروع می شه و شنبه یعنی روز خریدن روزنامه.

خریدن هفته نامه سلامت رو بعد از بیماری علی به یک عادت تبدیل کردیم.

  شنبه رو می تونم دوست داشته باشم ولی همیشه ۳ شنبه ها برام شیرین تره.

  راستی دوستای خوبم که ام اس دارن اگه براتون مقدوره حتما یه دوره طب سوزنی رو امتحان کنید. 

   مکانیسم درمان رو نمی دونم ولی وضعیت فیزیکی علی از جلسات ۴ یا ۵  خیلی تغییر می کنه.

بعدا نوشت!: طلای نازنین سلام

  همیشه زندگی کن صرف نظر از مشکلاتی که داری به خودت این فرصت رو بده که تمام تواناییهات رو بشناسی و به بیماریت به عنوان ضعف نگاه نکن. عزیزم این چیزیه که همیشه به علی می گم: من علی رو دوست دارم بدون در نظر گرفتن اینکه بیماره و یا ناتوانیی داره ! چون اینقدر امتیاز داره که این مسئله کم رنگه کم رنگه! برای دوستانت چه پسر چه دختر بیشتر از همه خوب بودن- شاد بودن - با محبت بودن - مثبت بودن و . . . . اهمیت داره نه اینکه حالا بیماری داری یا هر چیزی

از من بشنو یه پسر از توانا بودن - قوی بودن و اعتماد به نفس یک دختر بیشتر از هر چیز دیگه ای خوشش می یاد این رو مطمئنم که اگه هی بگی مریضم یا ام اس دارم یا هر چیزه دیگه ای فقط اونها رو از خودت دور می کنی . با خودت بگو علاوه بر بیماری که دارم بی نهایت توانایی و زیبایی دارم.

تا هستم و هست دارمش دوست!

سلام

  تو این مدت که توی این وبلاگ در مورد خودمون نوشتم چندین بار شده که دوستانی پیغام گذاشتن که با اینکه می دونم بیماری مثل بیماری علی دائم در حال پیشرفت هست چطور دارم این زندگی رو ادامه می دم. دیروز هم یک چنین پیغامی داشتم.

   دیروز تا حالا فکر کردم و می خوام  بهتون بگم که چی فکر می کنم.

 راستش زمانیکه متوجه بیماری علی شدم هیچ به این فکر نکردم که خوب علاوه بر تمام کارهایی که می شه انجام داد این راه حل رو هم دارم که مثلا زندگیم رو از علی جدا کنم هنوز هم تا به حال حتی تو سخت ترین لحظاتی که داشتم به این موضوع فکر نکردم با اینکه علی به نوعی بیماریش رو تا زمانی که کار به بیمارستان کشید پنهان کرده بود. راستش قضیه یک مقدار طولانیه و من هم قصد ندارم که این موضوع را کامل توضیح بدم اما چیزی که این میون برام مهم بود و هست اینه که تا به حال همیشه نیمه پر لیوان رو دیدم و با تمام وجود تلاش کردم که علی هم همین دید رو داشته باشه.

 تمام تلاشم رو می کنم که بیماریش بیشتر از این پیشرفت نکنه و تا به حال هم موفق شدم از این به بعد هم همین کار رو می کنم چون می دونم ممکن بود قضیه کاملا بر عکس باشه.

    البته این رو هم بگم که مطمئنا با شناختی که از دور و بریهای علی دارم در شرایط برعکس قضیه کاملا متفاوت می شد(خود علی با دور و بریهاش زمین تا آسمون فرق می کنه).

   نمی دونم که آیا چند سال دیگه هم همین نظر رو دارم یا نه ولی به هر حال تا به حال هر طور که فکر کردم همون پیش اومده پس خوب فکر می کنم تا خوب پیش بیاد.

بالاخره تموم شد!

بالاخره تموم شد! عروسی و تمام دردسراش تموم شد.

خیلی دلم می خواد یه عکس بزارم ولی نمیشه

جاتون خالی با اینکه خیلی خسته بودیم و دوتایی نگران علی بهمون خیلی خوش گذشت.

حالمون خوبه

فعلا کلی کار عقب افتاده دارم تموم که شد بازم می یام و تعریفی ها رو تعریف می کنم.

بعدا نوشت!!!  : چند تا ماجرا هست که باید حتما براتون از این چند ماه گذشته تعریف کنم فقط دعا کنید فرصت بشه